۱۳۸۸ اسفند ۲۳, یکشنبه

اولین سالگرد ازدواج 23-12-88


پارسال این موقع تو آرایشگاه بودم
شب قبل یه بحث کوچولو با هم داشتیم و بگی نگی ازت دلخور بودم
دیر خوابیده بودم ولی خوب سرحال بودم!
ظهر اومدی دنبالم
قرار بود ساعت 1 بیای ولی 2 اومدی! البته دیرمون نشد رفتیم باغ و عکس و فیلم رفتیم! بعد اومدیم آتلیه و بازهم عکاسی....
بعدش هم رفتیم تالار
روز خوبی بود
اگه برمیگشتیم پارسال سعی می کردم بدون استرس فقط خوش بگذرونم
حساسیت به خرج ندم و فقط حال کنم!

این یک سالی که با تو زندگی کردم خیلی شیرین بود..... میدونی خیلی شیرینی! سعی می کنم قدرت رو بدونم! ولی گاهی بداخلاق می شم
اذیتت می کنم ... خودمم می دونم
سال 88 داره تموم میشه
واقعا نمیدونم چه طوری راجع بهش قضاوت کنم
اگه تو نبودی خیلی بیشتر بهم سخت می گذشت
روزهایی که گذشت ...... خرداد.....تیر .... میدونی امسال خیلی گریه کردم
خیلی تلخ بود خیلی تلخ بود که اون همه اشتیاقی که تو خرداد داشتیم تو اون روز نحس همه اش دود شد رفت هوا... بعدش دیگه فقط اشک آور بود و دود خون ....... و عاشورا از همه بدتر
می خوای بگم برنامه ام چه طوری بود این مدت؟ صبحها یه دور خبرها رو می خوندم و اشک می ریختم! بعد به مرور کارام رو انجام می دادم و خودم رو کنترل می کردم میومدم خونه .... خیلی تلاش می کردم ناراحتی هام رو بهت منتقل نکنم ولی خوب ...
این سال گذشت با فشار شدید اقتصادی که به ما حاکم شده بود..... استرسی که داشتیم و من هرگز نخواستم این رو بهت نشون بدم.. خیلی بد بود ... اون روزا ... خیلی سخت بود که تو تمام لحظه لحظه زندگیمون از خدا خواستم هرگز تو رو هیچ مردی رو شرمنده خونوادش نکنه
گاهی دلخوری پیش میومد ازت عصبانی میشدم و شاید یک روز هم باهات حرف نمی زدم.... میدونم ! خیلی وحشتناک میشم وقتی عصبانی هستم! روز تولدت! برات کادو خریدم! یه جشن دو نفره بود! می خواستی بهم بفهمونی برات خود کادو موضوعیت نداره و من قط مهم هستم و اینکه به یادت بودم.... کادوت رو باز نکردی! و من ناراحت شدم! اون شب خیلی غصه خوردم!
گذشت .... همه اینها گذشت
روزهایی که با مامان و بابا و بقیه دور هم بودیم تا نصف شب می گفتی و می خندیدیم
روزهایی که با مامان و برادرات خوش بودیم
روزهایی که غصه خوردیم
بودن تو امسال مثل یه بروفن! برام مسکن دردهایی بود که کشیدم
اون روزهایی که مدتها گریه کردم و این بغض لعنتی که همیشه تو گلوم بود
تو مرحم زخمهام بودی
و هستی
تو بهترینم
بی نظیرم
عزیزمی!
بدون با دنیا عوضت نمی کنم
حتی اگه خودجوش برام کادو نخری!!
 این پست یه کم تلخ شد!
ولی مبارکمون باشه این سال و همه سال!
مامان صبح زنگ زد و تبریک گفت!
امروز میریم گردش!
احتمالا سرزمین عجایب!
قول میدم قدرت رو بدونم
اذیتت نکنم
ازت دلخور نشم
فقط عشق بورزم
و خلاصه فقط باهات حال کنم